با نگاهی به نظر کارشناسان، مطالب رسانه ها و سخنان مسئولان در دهه های اخیر، شاهد مطرح شدن مجموعه ای از مطالبات از دانشگاهها هسیتم که از جمله آنها می توان به بومی سازی علوم انسانی، اسلامی شدن دانشگاه، اهتمام دانشگاه به حل مسائل نظام، تناسب آموزش با نیازهای کشور، تقویت رابطه صنعت و دانشگاه و امثال آن اشاره کرد. طرح مشکلاتی نظیر بیکاری فارغ التحصیلان، رشد کمی بی ضابطه و هم در سالهای اخیر به زمره مسائل پیرامون دانشگاه اضافه شده است. احتمالا با جستجوی دقیق تر می توانیم فهرست مفصل تری از انتظارات جامعه و دولت از دانشگاه را تهیه نمود. طرح مستمر مجموعه این مطالبات حداقل دو نتیجه را به همراه دارد. نتیجه اول اینکه هنوز جامعه و دولت از دانشگاه انتظاراتی دارند که پاسخ لازم توسط دانشگاه را پیدا نمی کند و دوم اینکه علی رغم زحمات کشیده شده در سالهای گذشته، سیاستگذاری های نهادهای مسئول (اعم از شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس شورای اسلامی، شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و... ) در این زمینه کارآمدی کافی را نداشته است. این در حالی است که مجموعه اقدامات انجام شده توسط این نهادها چشمگیر بوده است. به عنوان مثال تصویب قانون تشکیل وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال 83 علی الظاهر ظرفیتهای قابل توجهی را برای تقویت دانشگاه ها فراهم نموده است، گرچه همه آن قانون اجرایی نشده است لیکن اثر همان میزان از اجرایی شدن قانون مذکور در تحقق مطالباتی از جنس موارد ذکر شده، ناچیز ارزیابی می شود؛ گرچه ممکن است در جهات دیگری ( مثلا تولید مقالات ، رشد کمی و...) به تقویت دانشگاه ها منتج شده باشد