یکی از مهمترین انتقادات به بدنه تصمیمگیری نظام، حاکمیت روابط در انتخاب همکاران و مدیران است. این یادداشت قطعا درصدد توجیه این پدیده نیست لیکن بنا دارد تا با استفاده از تجربیات و تأملاتی، برخی از ریشههای این موضوع مطرح نماید و عللی برای این موضوع کشف و تبیین نماید که اگر بنا شد برای رفع این مشکل اقداماتی اساسی شود، به جای مبارزه با معلول با علتها مبارزه نماییم.
نویسنده معتقد است که این پدیده یک فرهنگ عمومی در کشور ما است. یعنی تا جزئیترین افراد جامعه نیز از این آسیب برخوردارند. هر گاه بخواهند برای خود همکاری انتخاب نمایند ابتدا سراغ از آشنایان و دوستان میگیرند. گر چه این پدیده برای انتصابات حکومتی اصلا شایسته نیست، اما نباید انتظار داشت، بدنه حکومت متفاوت از فرهنگ عمومی جامعه رفتار نماید. چرا که بدنه حکومت عملاً خود جزئی از جامعه است.