دانشجوی انقلابی
سخنرانی در جمع خواهران بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف*
یاد دو شهید احمدی روشن و شهید اهل قلم سید مرتضی آوینی که الگویی برای فعالیتهای امروز ما و شما هستند و در این بحث هم بسیار از آنها یاد خواهیم کرد را گرامی میداریم.
1.طرح مسئله
اول باید به این سؤال جواب دهیم که چرا این مسئله (ویژگیهای دانشجوی انقلابی) موضوعیت پیدا کرده است و چرا نیازمند توجه به این بحث هستیم.
چند عامل کنار هم موجب شده که چنین خلائی احساس شود:
اولین مقدمه اینکه مجموعهای از آرمانها هست که ما بدان تعلق داریم و دوست داریم این آرمان ها در کشور محقق شود و پیش برود که به طور خلاصه میتوانیم از آن به عنوان آرمانهای جمهوری اسلامی یاد کنیم.
دومین مقدمه اینکه همه احساس میکنیم که این آرمان ها به طور کامل به ثمر نرسیده است و حرکت دقیقتر و جدی تری برای تحقق آنها نیاز است. به طور نسبی این ذهنیت وجود دارد که باید کارهای جدی ای در این خصوص انجام شود.
نکته سوم اینکه بخش مهمی از ما مفهومی به نام روحیه انقلابی را به دلایلی که به آن رسیدهایم حلّال مشکلات میدانیم. تصور میکنیم که اگر قرار است کاری انجام شود به آن روحیه احتیاج هست. لذا باید آن را شناخت. البته شناختش هم کفایت نمیکند و باید آن را عملی کرد و به سمت آن حرکت کرد؛ یعنی دانستن اینکه روحیه انقلابی چیست آن یک موضوع است، عمل کردن به آن موضوع دیگری.
چون ما در فضای فناوری هستیم از فناوری مثال میزنم. تفاوت بین دانستن و توانستن تفاوت میان علم و فناوری است. اگر از دانسته به توانمندی برسیم به آن فناوری میگوییم. این بحث هم از همین جنس است که غیر از دانستن باید به آن توانمندی برسیم و روحیه انقلابی در عمل تجلی پیدا کند.
بزرگترین ظلمی که یک فرد در حق خودش میتواند انجام دهد آن است که چیزی را بداند و به آن عمل نکند و ضربه بزرگتر این است که در مقابل این مسئله که به دانستههایش عمل نمیکند چشمهایش را ببندد. نتیجه این میشود که افسار زندگی از دست خود فرد در میآید. باید همت داشته باشیم که هر چه میدانیم عمل کنیم مگر آنکه عمل نکردن ناشی غفلت باشد.
2.روششناسی بحث
نکته بعد اینکه چطوری آدمهای انقلابی را میشناسیم و ویژگیهایش را بیان میکنیم؟ چند منبع را خدمتتان ارائه میکنم
اولین منبع الگوهایی است که ما الآن به طور عمومی میتوانیم بیان کنیم و ادعا میکنیم الگوهایی برای عنصر انقلابی بودند. شناختن این الگوها خیلی مهم است. امثال شهید بسیجی مصطفی احمدی روشن. لذا یک راه این است که این الگوها را تفسیر کنیم؛ بدین معنا که این آدم چه مختصاتی داشته است و چگونه بوده که دشمن او را هدف قرار داده است.
روش دیگر تجربه است که ببینیم در کشور چه تحولاتی رخ داده است و آن کسانی که این تحولات را ایجاد کردهاند چه مختصاتی داشتهاند. خیلی از آنها گمنام بودهاند. باید دید چه کسانی بوده و چگونه عمل کردهاند. البته عهد نشده است کسی که در دنیا اثر بزرگی داشته است حتماً مشهور هم باشد. جنگ مصداق حضور آدمهای انقلابی گمنام بوده است؛ جهاد سازندگی و جهاد دانشگاهی یا مسئله هستهای یا پیشرفتهای علمی کشور همه مرهون عناصر انقلابی ای است که اتفاقاً گمنام هم هستند.
فرد بزرگواری تعبیری دارد که هر جا در کشور تحولی رخ داده است مصطفایی (احمدی روشن) بوده که از خودش گذشته است. اگر پروژه مسکن مهر در کشور پیش رفته است حتماً کسی بوده که ایده پردازی کرده و جلو برده تا بدین نقطه رسیده است. باید دید مصطفای این عرصه که بوده، چه کرده و چطور زندگی کرده است. این هم یک روش رسیدن به ویژگیهای عنصر انقلابی است.
3. آسیبشناسی اجمالی فضای بچههای حزباللهی
بحث دیگر آسیبشناسی فضای بچههای حزباللهی است.
به طور مختصر باید گفت که حس انقلابی بودن از خیلی از ماها گرفته شده است؛ یعنی نمونهای از زندگی در جامعه ارائه میشود که هزینه ندارد و در جهت انقلاب هم هست و برای نسل جوان به تدریج الگو میشود. ما درسمان را میخوانیم؛ مسئولیتهای اجتماعی سیاسی را هم به عهده میگیریم؛ حقوق قابلقبول هم دریافت میکنیم و وضع مالیمان خوب میشود؛ یعنی زندگی میکنیم، مذهبی و ظاهراً انقلابی هستیم، حس میکنیم داریم خدمت میکنیم و...این به نظر من یک مقدار مشکوک است.
بر اساس تعالیم دینی انقلابی بودن نباید این قدر راحت باشد و راحت ایجاد شود و همه چیز سر جای خودش باشد. این یکی از آفتهای مهم فضای دانشجویی ماست که بالأخره اینطور زندگی ای الگوسازی میشود و عوارضی دارد که در بحث باز خواهد شد.
در ذیل این مسئله کلان به سه آفت میشود اشاره کرد:
اول اینکه مسئله خدمت به جامعه و اثرگذاری در کشور قربانی خودسازی میشود. این از تفکراتی است که از قدیم بوده است که اول باید خودسازی کنیم و بعد جامعه سازی. در دورههایی آدم مجبور میشود که برخلاف آن حرف بزند؛ یعنی بعضی وقت ها آدم ها این قدر فعالیت اجتماعیشان زیاد میشود که باید به آنها باید تذکر داد که این فعالیت اجتماعی پشتوانهای میخواهد و احتیاج به خودسازی دارد اما الآن طرف دیگر پر رنگ شده است.
اینکه الآن سکوت کنیم و به هوای خودسازی و این تصور که ما قرار است در آینده به کار بیاییم؛ غلط است. این موجب شده است که الآن دهها کار روی زمین مانده است الآن صد ها اتفاق در کشور میافتد که فضای دانشجویی نسبت به آن بیتفاوت است. یک بیانیهای، یک حرکتی، حتی یک تلفن برای مشورت انجام نمیشود. البته خودسازی پشتوانه حرکت اجتماعی است. منتها تقدم زمانی ندارد. تقدم رتبی دارد؛ یعنی باید همیشه در خودسازی از جامعه سازی جلوتر بود اما هیچکدام هیچوقت تعطیل نمیشوند.
دومین آفت طراحی و حرکت به سمت اینکه گرفتن مسئولیت و به عبارت بهتر قدرت در آینده است و این تصور که گرفتن مسئولیت اصلیترین راه خدمت ما به کشور است؛ یعنی نیت آدم مخدوش میشود. دوستانی داریم که دارند برنامهریزی میکنند که ما فردا میخواهیم وزیر شویم. رفتارشان را با آن اقتضائات تنظیم میکنند. نتیجه این میشود که در بخشی از جنبش دانشجویی مطالبه کردن، معترض بودن، منتقد بودن جای خود را میدهد به رفاقت با مسئولین و جریانات سیاسی و سکوت در قبال مسایل کشور و اتفاقاتی از این دست که مقام معظم رهبری تذکری هم دراینباره به فضای دانشجویی دادند. ایشان فرمودند:
رقابت بر سر پست و مقام. خب، در یک دورهاى دانشجوهاى تشکلهای اسلامى و ارزشى منزوى بودند؛ مسئلهى پست و مقام و احیاناً چرب و شیرین و اینها مطرح نبود، اما حالا گوشه و کنار ممکن است مطرح باشد؛ لذا مراقب باشید. یکى از لغزشگاههاى بزرگ ما انسانها و افراد بشر، همین رقابتهای بر سر پست و مقام و آبرو و اینهاست، که آدمهای گردن کلفت را گاهى به زمین میکوبد. [1]
بحث دیگر فضای مدرک زدگی است که شامل بچههای حزباللهی هم شده است. درس خواندن کار مهم و کلیدی است اما به هر حال ابزار و وسیله کار مهم تری است. نباید این قدر اصالت پیدا کند که آن هدف اصلی را تحت شعاع قرار دهد. مسئله این است که ایفای نقش در فضای کشور در دوره دانشجویی نباید متوقف شود. البته درس هم نباید روی زمین بماند. منتها جایگاه درس در زندگی باید در پازل کلان ایفای نقش برای کشور باشد.
4.مؤلفههای دانشجوی انقلابی
4.1.کار برای خدا
ویژگی اصلی عنصر انقلابی که کار سختی هم هست کار برای خداست. همه این ها را بلدیم؛ همه کلماتی را در این جهت میشنویم. تکلیف گرایی، معامله باخدا، اخلاص در کار، معامله باخدا و... اینها عنصر اصلی است.
ما باید بتوانیم در خلوت، خودمان را قانع کنیم که در عرصه شخصی و عرصه اجتماعی و هر عرصه دیگری، کاری که انجام میدهیم یا نمیدهیم برای خداست.
در جستارهای سایت حضرت آقا این بحث را جستجو کنید و فیش هاش را ببینید (+ +). ایشان مکرر در این خصوص صحبت کردهاند.
مسئله کار برای خدا خیلی مهم است، چون دنیای مقابل ما دنیای پر زرق و برقی است و شیطانی است که خودش را در قالب چیزهای متنوع و متعدد نشان میدهد. در مناجات شعبانیه از حجاب نور صحبت شده است چون کارهای خوبی را میتوان انجام داد ولی برای خدا نباشد. امام (ره) هم درباره این موضوع توضیحاتی دارند.
در قران هست که «لیبلونکم ایکم احسن عملا» یعنی شما را با کار خوب آزمایش نمیکنیم بلکه با بهترین کارها آزمایش میکنیم.
آقا در زمینه توکل بر خدا میفرمایند: «ان تنصرالله ینصرکم» را دیگران خواندهاند، ما تجربه کردیم بنابراین برای خدا کار کنید؛ هدفتان را خدایی انتخاب کنید؛ خداوند راه را باز میکند. این را حضرت آقا به دولت اخیر توصیه کردهاند[2].
در مؤلفههایی که بعد میگویم توضیح داده میشود که چرا این اصل است
مثلاً ممکن است در طول کار سرزنشها پیش بیاید؛ ممکن است سختیها و دشواری ها در کار باشد. ممکن است دهها نفر در کنار ما باشند که با خدا جوری معامله کرده باشند که کارهای پر زرقوبرق انجام بدهند و مطرح شوند و امثال این شرایط و ما غبطه بخوریم که بقیه به جایی رسیدند و ما جا ماندیم و امثال این شرایط. بسیار امر مبتلا بهی است. لذا به این دلایل و برای مواجهه با این شرایط که یک نوع امتحان است، انسان باید باخدا معامله کرده باشد و خود را با آن بسنجد و به واسطه معامله با خدا حسرت گذشته را نخورد. اصل این است و اینطوری هم نیست که دنیا انسان ها را از امتحانات جدی مصون بدارد.
شهید اوینی در کتاب فتح خون مینویسند: «و تو ای آنکه در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بودی و اکنون،در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت...پای به سیاره ی زمین نهاده ای نومید مشو...که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه ی خون تو ست،و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای ارده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لا زمان و لا مکان ولایت ملحق شوی ...»
این حرف شهید آوینی، منطقی است؛ که میگوید برای شما روزی پیش میاید که باید تصمیمی از آن جنس بگیری. به صورت عینی فتنه ۸۸ نمونه این سالها است که بسیاری از افراد انقلابی رفوزه شدند. این اتفاقات خیلی دور از ذهن و دسترس نیست.
این اصل است که انسان باید بین دنیا و آخرت یکی را انتخاب کند اگر فرد تکلیفش را با خدا روشن کند؛ خداوند او را کمک میکند و برکت عطا میکندحتی اگر به ظواهر دنیایی دست پیدا نکرد؛ و اگر این کار را نکرد به کاروان انقلاب لطمه می زند. در فتنه ۸۸ همه مسئله فتنهگرها نبودند. بخشی هم همین به ظاهر حزباللهی ها بودند که ظاهر کارشناسی داشتند و به خاطر چند تا نقد کارشناسی نسبت به دور اول دولت آقای احمدینژاد نسبت به فتنه سکوت کردند تا آن فضای غبارآلود شکل بگیرد و تا مدت ها بعد از انتخابات هم سختشان بود حرف بزنند. معتقد به تقلب و اینها نبودند یک بغض شخصی نسبت به دولت باعث شد که وقتی نظام احتیاج داشت که افراد رأی و نظرش را بیان کنند آن ها سکوت کردند.
باید دعا کنیم که ان شا الله بتوانیم مسئلهمان را خدا حل کنیم و فعالیتهایمان در مسیر خدا باشد.
موارد بعدی که ذکر میشود؛ ویژگیهای آدم انقلابی است که خودشان منتج کار برای خداست. البته بعضی از این ها را آدم برای خودش هم میتواند انجام دهد منتها از نشانههای آدمهای انقلابی هم هست به شرط اینکه برای خدا باشد. مثلاً هزینه دادن یک ویژگی آدم انقلابی است از اعتماد به خدا توکل کردن به خدا، آمادگی برای هزینه دادن ناشی میشود. البته الزاماً این کار برای خدا نیست ممکنه برای خودش هم باشد. سختی بکشد که پیشرفت کند و برای زندگی شخصی هزینه بدهد.
4.2.ولایتمداری
این که ولایتمدار کیست موضوع سخنرانی مفصلی است و آفتهای جدی در این زمینه داریم (ر.ک سخنرانی در محضر مقام معظم رهبری) اما ولایتمداری اگر به درستی انجام شود چند اثر دارد:
اولین آن در تعیین اولویتهاست. ما باید اولویتهایمان را از رهبری بگیریم. شهید احمدی روشن قبل انرژی هستهای کجا بوده است؟ در کتاب یادگاران نوشته شده است ایشان در مجموعه دفاعی کشور فعال بودند و در خصوص سوخت موشک تحقیق میکردند. در آن کتاب نوشته شده است که مصطفی وقتی خبر شلیک موشکهای فلسطین را میشنید خوشحال میشد؛ یعنی ایشان در سیستم سوخت موشک مشغول بوده؛ آن هم موشکی که مستقیم به دشمن حقیقی می خورده است. چرا باید این کار را رها کند و برود در انرژی هستهای؟
به نظرم غیر از اولویت رهبری و اینکه در مقطعی فرموده بودند سنگر آنجاست نمیتوان دلیل دیگری را متصور بود. هیچچیز دیگری جز تکلیف گرایی نمیتواند چنین انگیزهای را ایجاد کند. رهبری خط مبارزه را نشان دادهاند پس باید رفت آنجا مشغول شد
برای همین نقل میشود در خاطرات ایشان که هر وقت عصبانی میشد با مشت روی میز میکوبید که بالأخره اینجا را آن طوری که آقای خامنهای میخواهد میسازیم. هدفش را مطابق با خواسته ولایت تنظیم میکرد.
نکته دیگر تکیه به رهبری در فتنه و گذرگاه است. در روزگار خوشی و در زمانی که ما نظرمان با رهبری یکی است؛ ولایتمداری آسان است. ولی مهمتر هنگامی است که فتنهای، مسئلهای پیش بیاید که تا حالا برای ما پیش نیامده است. آن روز ولایتمداری ما مشخص میشود باید خودمان را با رهبری تنظیم کنیم. برخی به جای تنظیم؛ خودشان را با رهبری توجیه میکنند.
به کرات ما در فضای حزباللهی و رفتارهای سیاسی داریم که خودمان را با رهبری توجیه میکنیم
علاوه بر این در ولایتمداری پیروی از «ولایت فقیه» مهم است نه پیروی احساسی از یک فرد. چرا بعد از امام عدهای ریزش کردند چون آن ها شخص امام را قبول کرده بودند نه ولایتفقیه را. خود ولایتفقیه مهم است و باید به آن اعتقاد داشته باشیم و شخص را هم باید قبول داشت. تبعیت پذیری مهم است.
آیات اول سوره بقره به این موضوع اشاره دارد. «یومنون بالغیب» یکی نشانههای ایمان است. ولایت یکی از شقوق ایمان به غیب است. لذا در ولایت مداری پیروی آگاهانه از ولایتفقیه درست است و نه کورکورانه و نه پیروی از شخص به معنی اینکه اگر شخص عوض شد رکن ولایتفقیه را هم قبول نداشته باشیم.
نکته دیگر در بحث ولایتمداری تعامل دو طرفه با رهبری است که از بحث پیروی آگاهانه هم حاصل میشود. اینکه ما جرئت داشته باشیم و همت داشته باشیم که اگر نکتهای را لازم میدانیم به اطلاع ایشان برسانیم. مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویی با دانشگاه امام صادق[3] در پاسخ به سؤالی درباره تعارض نظر محققان با نظر ایشان میفرمایند که شما مأمور به فکر هستید و نتیجه آن برای برنامهریزی کشور مفید است.
شورای علمی بسیج دانشکده فنی دانشگاه تهران یک نامه خدمت آقا میدهد که فلان آماری که در سخنرانی فرمودید غلط است و نامه محترمانهای میفرستند. حضرت آقا جواب میدهند که سلام من را به جوانان برسانید و از نکتهای که گفتید کاملاً متشکرم.
4.3.آمادگی برای هزینه دادن
مسئله دیگری که نقطه اصلی ما در فضای دانشجویی است آمادگی برای هزینه دادن است این تصور که میتوان انقلابی بود و هزینه نداد تصور غلطی است مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران نظام در سال ۹۱میفرمایند:
«یکى از این لغزشگاهها این است که انسان تصور کند دست یافتن به آرمانها بدون هزینه امکانپذیر است. ما در دوران مبارزات هم میدیدیم؛ بعضىها بودند که اهداف مبارزات را قبول داشتند، اما حاضر نبودند در راه این مبارزات هزینهاى بدهند، قدمى بردارند. امروز چنین کسانى هم هستند؛ تصور میکنند که باید به هدفها رسید، بدون دادن هزینه؛ لذا آنجایی که پاى هزینه دادن در میان است، عقب میکشند. این عقبکشیدنها در بسیارى از موارد موجب میشود که انسان در محاسبه اشتباه کند؛ خطى را که باید در مقابل دشمن دنبال کند، دنبال نکند. »[4]
یک سؤال باید از خودمان بپرسیم که ما برای انقلاب چه هزینههایی دادیم که حاضر نیستیم آن ها را برای خودمان بدهیم؟ برخی از سختی ها هست که انسان برای پیشرفت خودش هم حاضر است بدهد. از جنس سختکوشی است. منتها بیاییم ناملایماتی که برای انقلاب تحمل کردیم و برای خودمان و منافع فردی مان حاضر نیستیم تحمل کنیم را لیست کنیم.
حالا مقایسه کنید مثلاً با شهید بهشتی. متصور است روزی ما عنصر انقلابی باشیم که آن همه به ما تهمت بزنند و با بایستیم و کارمان را بکنیم؟ کوهی از تهمت ها را به آدم بزنند و حتی خارج از انقلاب بدانند[5].
رفتار خیلی از ماها اینطوری است که اگر حس کنیم انگ ضد ولایتفقیه میخوریم؛ میرویم استعفا میدهیم که انگ را نخوریم.
شهید بهشتی ایستاد کارهایش را انجام داد تا به شهادت رسید و امام چنان پیامی برای شهادتشان دادند.
حزباللهیهایی هستند که الآن تمام زندگیشان را برای انقلاب خرج کردهاند و هزینه دادهاند و عدهای آنها را خارج از ولایتفقیه میدانند و میدانهای کشور را برای آنها میبندند و آن ها خیالشان نیست و میدان دیگری را باز میکند و میروند جلو. ولی در حزباللهیهای جدید این حال نیست که اگر انگ خورد، هزینهاش را بدهد ولی مسیر کشور را پیش ببرد.
حالا به برخی دوستان میگوییم که فلان کار را بکنید میگوید اگر حراست احضارمان کرد چه کنیم؟
حالا به دوستان میگوییم بیا پایاننامهات را در این خصوص انجام بده برای کشور مهم است مورد نیاز کشور است میگوید قبول دارم ولی از آن مقاله ISI در نمیآید دکترا قبول نمی شوم.
یعنی ما به اندازه یک مقاله حاضر نیستیم گذشت کنیم و هزینه بدهیم.
مقایسه کنیم با شهید احمدی روشن. اول رفت اصفهان به خاطر سلایق مدیریتی در گزینش رد میشود. بعد می رود نطنز آنجا چه قدر سختی میکشد، حتی از غنیسازی اخراج میشود؛ بعد میرود در سانتیرفیوژ سازی و... و در همه این عرصهها عنصری انقلابی و موثر و در متن تحولات است.
من طرفدار هزینهتراشی نیستم و روشهایی که هزینهتراشی میکند را قبول ندارم. طرفدار نقض قوانین کشور هم نیستم. به قانونهای کشور هم باید احترام گذاشت. منتها غیر از این است که مسیر انقلاب را بشناسیم به سمتش حرکت کنیم ولو اینکه هزینه داشته باشد. به هر حال طی یک مسیر انقلابی هزینه داد.
برای کار اثرگذار باید آدم هزینه بدهد. از مسایل دنیایی بگذرد تا بتواند اثر بزرگی در کشور بگذارد. خط قرمز نباید این باشد که نباید هزینه بدهیم و آسیب ببینیم. اگر هزینه داشتن شد خط قرمز عملاً معنایش این است که ما خودمان را محور قرار دادیم و نه خدا را.
4.4. احساس بدهکاری به انقلاب اسلامی
یک ویژگی دیگر این است که انسان انقلابی خود را بدهکار انقلاب میداند نه طلبکار انقلاب.
متأسفانه در حزباللهی ما خودمان را کسی میدانیم و احساس میکنیم ما داریم کار میکنیم برای انقلاب. پس جمهوری اسلامی باید ما را تحویل بگیرد و برایمان شرایط را فراهم کند و از این دست انتظارات. بالأخره الآن ما فهرست طولانی ای از انتظارات از مسئولان داریم. نباید این گونه باشد که اگر تشری زدند، امکاناتی ندادند، شرایطی که مد نظر ما نبود فراهم نشد و... بگوییم حالا که قدر ما را نمیدانید ما دیگر کار نمیکنیم. اگر چنین شد و ما چنین احساسی به مان دست داد طلبکار شدهایم. اگر احساس کردیم قدرمان را نمیدانند و دوست داشتیم قدرمان را بدانند طلبکاری است.
البته مطالبه از مسئولان لازم است، مطالبه امکانات و... منتها توقع داشتن و به ویژه کار را متوقف به تحقق مطالبات کردن غلط است. وظیفهمان قانع کردن مسئولان است؛ ولی اگر ندادند نباید از انقلاب طلبکار باشیم.
در دوره اخیر رفقایی که کارهای مهمی مثل مسکن مهر و یا برنامه ثریا را جلو بردند؛ همیشه لطف خدا ورود زبانشان است. تصور امثال من این است که اگر فلانی نبود یک و نیم میلیون محروم مسکن نداشتند؛ اما با خودش که حرف میزنیم میگوید خدا لطف کرد این کار شد حتی از خودش هم اسم نمیآورد. این باید ادبیاتمان شود که کار لطف خداست.
احمدی روشن اگر میخواست از کشور طلبکار باشد، به این مقام نمیرسید، اخراجش کردند گفت اخراجتون میکنم؛ سنگاندازی کردند، سنگ را از میان راه برداشت؛ امکانات نبود، تلاش کرد و فراهم کرد.
در برخی از مجموعههای انقلابی حقوق را ۲۰ درصد کمتر از متوسط میدهند؛ به عنوان بدهی به انقلاب. ببینند چند درصد افراد حاضرند این بدهی را بپردازند و کار انقلابی را جلو ببرند.
4.5. استقامت در کار
«استقامت کردن اساس کار است؛ والّا یک وزنهى سنگین را آدم ضعیفى مثل بنده هم ممکن است بردارد و یک لحظه سرِ دست بلند کند؛ لیکن نمىتواند نگه دارد؛ آن را مىاندازد. قوى و کنندهى کار، کسى است که بتواند این وزنهى سنگین را ظرف مدت لازم سرِ دستش نگه دارد. خیلى از ماها نیتهایمان خوب است و با نیتِ خوب وارد مىشویم؛ اما نمىتوانیم این نیت را نگه داریم؛ این نیت در اثناى راه به موانعى برخورد مىکند؛ سایش پیدا مىکند؛ کمرنگ و ضعیف مىشود و احیاناً یک جاذبهى قوىِ معارضى دل را - که جایگاه نیت، دل است - به سوى خودش جذب مىکند؛ یک وقت نگاه مىکنید، مىبینید اصلاً نیت رفت؛ نیت یک چیز دیگر شده؛ آن وقت راه انسان عوض مىشود»[6]
در حزباللهی ها استقامت نداریم کار را شروع میکند، سختیاش که رسید رها میکند. با قشری از حزباللهی ها رو به روییم که هر روز مشغول یک کاری هست این کار را امروز شروع میکند فردا یک کار دیگر چرا چون شرایط فراهم نبود.
برخی کارها شروع کردنش مهم است ولی خیلی کار ها مهمتر از شروعش ادامه دادن آن است.
شهید احمدی روشن که هدف انقلابی برای خود داشت و خودش را مسئول آن هدف دانست، در زمان تعلیق صنعت هستهای از معدود افرادی بود که کار میکرد. منطقش این بود: موقعی که تعلیق برداشته میشود باید با سرعت بیشتر خودمان را برسانیم لذا کار علمی میکرد در مقطع تعلیق.
برای استقامت باید سنگ ها را برداشت نه اینکه هدف را عوض کنیم یا کل کار را بیخیال شویم.
هزاران مانع جلوی مسکن مهر بود دوستان کار را جلو بردند و بعد از این هم ادامه خواهند داد. دهها شرایط فراهم بود که این عزیزان مسئولیت بهتر بگیرد ولی به این کار اعتقاد داشتند و خود را مسئول میدانست که اگر این روحیه نبود کار میخوابید. لذا استقامت کردند. برای استقامت باید آدم باید احساس تکلیف کرده باشد. این یک ارتباط مستقیم است.
یکی از وعاظ در آسیبشناسی فعالیتهای حزباللهی میفرمودند، کارهای بچههای حزباللهی سه اشکال دارد یا تداوم ندارد یا عمق ندارد یا تکثیر نمیشود.
به هر حال هدف ذکر این نکته بود که کار در کشور جلویش مانع هست و باید مقابل مانع ایستاد. اگر توجیه میکنید عوامل بیرونی را در انجام نشدن کار، بدانید در استقامتتون خلل هست. مسکن مهر با دست خالی شروع شد ایده چند جوان بود که منطقهای علمی جدی داشت. ایده چند فرد بود که صفر تا صد را انجام دادند. روزی نبود که با مشکل مواجه نشوند و برای حل آن کار همت نکرده باشند.
مطالب مرتبط در سایت مقام معظم رهبری (+ + +)
4.6. مأموریت داشتن
اینکه انسان برای خودش مأموریت قائل باشد و میزان پیشرفت آن را ارزیابی کند خیلی مهم است. اگر تعمیرکار موبایل باشید یا شیرینی فروش، شب به شب متر میکنی که امروز آنقدر پول در آوردیم دیروز این قدر و خود را اصلاح میکنید تا پیشرفت کنید. در انقلاب آیا ما میدانیم مسئول چی هستیم که شب به شب متر کنیم که امروز این قدر پیشرفت کردیم یا عقب بودیم و جبران کنیم؟
تنبلی دیگران برای آدم انقلابی اجازه نمیدهد کار نظام روی زمین بماند. حتی مانعتراشی هم کار او را متوقف نمیکند. آدم انقلابی اگر برای خودش مأموریت قائل شد ناراحت نمیشود که پوستر بچسباند یا جارو کند در راستای آن مأموریت. الآن متأسفانه خیلی ها برای خودشان شان قائل هستند که کارهای دست پایین انجام ندهند.
4.7.امید داشتن
عنصری که توکل به خدا داشته باشد هرچقدر هم مشکلات سخت باشد پنجرههای امید را میبیند و برای آن تلاش میکند. امید یک مسئلهای است که مستقل از واقعیت هم متصور است. اگر شما ۱۰۰ کیلومتر بخواهید بروید و یک کیلومتر رفته باشید و امید داشته باشید که میرسید؛ مطمئن باشید که میرسید ولی اگر ۹۹ کیلومتر رفته باشید ولی مدام آیه یاس بخوانید که نرسیدیم و نمیرسیم و... نمیرسید و در اثنای راه متوقف میشوید.
ما پیشرفتهایمان زیاد بوده است ولی راههای طی نشده هم زیاد است. دلیل نمیشود که راههای طی نشده ما را ناامید کند.
عزیزان من! اساسىترین قضیه هم امید است. من به شما عرض بکنم؛ از جملهى سختترین کارهائى که علیه من و شما دارد انجام میگیرد، این است که امید را در ماها بمیرانند. سعى کنید امید را زنده نگهدارید. هرچه میتوانید، شعلهى امید را در دل خودتان و در دل مخاطبانتان زنده نگهدارید. با امید است که میشود پیشرفت. امید هم امید بیجا نیست؛ امیدى است که واقعیتها کاملاً ما را به درستى آن نوید میدهد[7]
4.8. حضور صحنه
عنصر انقلابی چون خاکریزهای انقلاب را میشناسد به موقع و باقدرت در خاک ریزی که میتواند حاضر میشود. مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان در سال 91 فرمودهاند:
حضور فیزیکى و فکرى در مسائل عمومى کشور از سوى مجموعهى دانشجویی حتماً لازم است. هم حضور فکرى لازم است؛ با همین رسانههاى دانشجویی، با اجتماعات دانشجویی، با اظهاراتى که اینجا و امثال اینجا ممکن است بکنید، با ارائهى نظراتتان به دستگاههاى ذىربط و وزارتهای مربوط - اگر اهل اقتصادید، به دستگاههاى اقتصادى؛ اگر اهل مسائل فرهنگى هستید، به دستگاههاى فرهنگى نامه بنویسید، پیشنهاد بدهید، نظر بدهید، اعلام موضع کنید[8]
اگر کشور را آب برد و ما حس نداشتیم موضع بگیریم انقلابی نیستیم. مثلاً علم و فناوری جز سنگرهایی هست که رهبری گفتهاند و چندین بار بعد از انتخابات تاکید کردهاند. یک بیانیه علمی بنویسید که آقای روحانی علم و فناوری مهم است و این انتظارات از دولت وجود دارد. اینها حداقل انتظارات از فضای دانشجویی است.
5. لوازم انقلابی بودن
درباره لوازم انقلابی بودن چهار لازمه را میتوان ذکر کرد
5.1. سازندگی اخلاقی و خودسازی.
سازندگی اخلاقی و خودسازی یک نکته کلیدی برای انقلابی بودن است. خیلی از مسایل دانستنی نیست از جنس فناوری است یعنی توانستنی است. اینکه ساده زیستی را قبول داشته باشیم کافی نیست باید تمرین کنیم که سادهزیست باشیم. مردمی شدن احتیاج به تمرین دارد. اینکه فکر کنید یک روز وزیر شدید و از آن روز مردمی میشوید اینطوری نیست.
باید مدت ها کار کرد تا بحث اخلاقی و رفتاری را فرد در خودش جا بیندازد ولی مثل آب خوردن از بین می رود. تربیت کردن خودمان جز مسایل مهم است. تبعیت از ولایتفقیه راحت نیست باید تمرین کرد.
اینکه بغض انقلابی به کینه شخصی تبدیل نشود احتیاج به تمرین کردن دارد. در عرصه شخصی به دوستانی که باهم اختلاف نظر دارید کمک کنید، محبت کنید و... در مقام انقلابی هم جدی باهایش بحث کنید.
ما باید مواظب ضعفهای شخصیتی باید باشیم. خیلی رأی ها در مجلس و یا جاهای دیگر به خاطر رودربایستیهای شخصی است و مصلحت انقلاب قربانی رودربایستی شخصی میشود.
مقام معظم رهبری در ذیل شمردن عوامل قوت درونی نظام در دانشگاه علم و صنعت میفرمایند: اگر رودربایستىها، ضعفهای شخصى، ضعفهای شخصیتى بر روابط سیاسى و بینالمللى مسئولین کشور حاکم شود. اگر این مغزهاى حقیقى و این بخشهای اصلىِ هویت واقعى جمهورى اسلامى از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهرىِ جمهورى اسلامى خیلى کمکى نمیکند ...[9]
الآن باید تلاش کنیم. هیچ تحولی یک شبه ایجاد نمیشود. باید از الآن به فکر بود.
کتاب فتح خون یک انسانشناسی کامل است (درباره ابعاد فتح خون) که در بطن تفسیر واقعه کربلا ارائه شده است.
در این کتاب شهید آوینی نقل میکند که در کربلا شخصیتی وجود دارد به نام ضحاک. ضحاک تا ظهر با امام حسین جنگید. اصحاب که کشته شدند آمد و از امام خواست که اجازه بدهید من بروم و امام اجازه دادند و از صحنه کربلا فرار کرد.
اگر خودمان را تربیت نکرده باشیم در لحظههای حساس آدم جا می زند. شهید آوینی میفرماید خوف، فرزند شک است و شک، زاییده شرک و این هر سه، خوف و شک و شرک، راهزنان طریق حقاند... که اگر با مرگ انس نگیری، خوف، راهِ تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد. شب هر چه در خویش عمیقتر میشود، اختران را نیز جلوهای بیشتر میبخشد و این، سرالاسرار شب زنده داران است. اگر ناشئه لیل نباشد، رنج عظیم روز را چگونه تاب آوریم؟
آقا در دیدار با رئیسجمهور محترم فرمودند اگر اهل شبزندهداری هستید خوش به سعادتتان و اگر نیستید از همین امشب شروع کنید که مسؤولیتی که برعهدهگرفتهاید سنگین است.
روی موضوع ریزشهای انقلاب کارکنید ببینید آدم ها کجا ها ضربه خوردهاند ترس، تکبر، پول. تعلق و...
5.2. توانمندی
یک مؤلفه مهم دیگر نیروی انقلابی توانمندی است. باید کاری از شما برای انقلاب بر بیاید. شهید احمدی روشن توانمندیاش با انقلابی بودنش جمع شد که به احمدی روشن تبدیل شد. باید در عرصهای آن قدر توانمند باشیم که بگوییم اگر انجام ندهیم کار رو زمین میماند این همان حس مسؤولیت است. آن کاری که مختص شما باشد را پیدا کنید و به بهترین کیفیت انجام دهید.
البته توانمندی در جنگ ایجاد میشود. همان طور که قبلاً هم گفته شد دچار سؤال انحرافی خودسازی و دیگر سازی نشوید. این دو نسبت به هم تقدم زمانی ندارند که اول خودسازی کنیم بعد در جامعه کار کنیم و برعکس.
هیچ عنصر انقلابی هیچوقت وظایف انقلابیاش تعطیل نمیشود. تجلی عینی تر این موضوع مقام معظم رهبری است که از ۱۳ سالگی در کف مبارزه است تا امروز. هم به خودسازی پرداختند و درعینحال هیچ روزی هم مبارزه را کنار نگذاشتهاند.
خودسازی نسبت به دیگر سازی تقدم رتبی دارد؛ یعنی در توانمندی بیشتر از آنچه که در جامعه کار میکنیم باشیم.
البته از درس هم برای کار انقلابی نباید زد. از خوابتان بزنید، از بحثهای الکی که در خوابگاههاست بزنید. به درستان برسید. برای کار بسیج از خواب و تفریح و... بزنید. ۶ ساعت بخوابیم و دو ساعت به نماز و عبادت و... بعد به باقی کارها برسید ۱۴ ساعت کار درس و کار و این ها میدانید چقدر میشود؟
برای رشد و توانمندی دنبال آزمایشگاه و پرورش گاه و... نروید. نیرو در جنگ ساخته میشود نه آزمایشگاه و پرورشگاه. اگر کسی دغدغه نیروسازی و توانمند شدن دارد باید برود. روشهای نیروسازی که به تن آسایی ختم شود، مرد میدان جنگ تولید نمیکند.
5.3.بنیان معرفتی
برای انقلابی بودن بنیه معرفتی جدی لازم است. هم در معارف دینی که به نوعی الآن در طرح ولایت و... دیده میشود و هم در ابعاد دیگر نظیر تاریخ معاصر و تاریخ اسلام، اندیشه امام و رهبری و... درباره اهمیت این عنصر میشود مفصل صحبت کرد. این عنصر به یقین کمک میکند و باعث میشود تردید در مسیر حرکت و مبارزه ایجاد نشود و انسان مسیر را اشتباه طی نکند. ما الآن متأسفانه مطالعه عمیق بر اندیشههای رهبری هم انجام نمیدهیم.
روی موضوع معرفت آقا تاکید فراوان دارند. در دیدارهای سالهای اخیر مکرر تاکید کردند بر موضوع معرفت. در یک دیدار هم به طور صریح فرمودند: عزیزان من! سقف معرفت خودتان را، سایتهاى سیاسى و اوراق روزنامهها و پرسه زدن در سایتهاى گوناگون قرار ندهید[10].
البته این موارد را ذیل خودسازی هم میشود گفت. منتها از باب اهمیت جدا شدند.
5.4. تعامل با محرومان
تعامل با محرومان داشتن خودش یک نشانه است که فرد انقلابی هست یا نه. اینکه فرد نسبت به اطرافش و مردم بیتفاوت نیست یک نشانه است و اثر متعددی دارد؛ انسان را مردمی، دردمند، صرفه جو و... بار میآورد. انسان را حتی اخلاقی تربیت میکند.
در دانشگاهها آدم هست که پول ژتون غذا ندارد و ته مانده غذا سلف را میخورد. اگر شما بسیجی باشید و همچنین موردی را نشناخته باشید به شما اشکال وارد است. در سیره تمام بزرگان این هست. روایتهای متعدد در خصوص ائمه هست در خصوص امیرالمؤمنین یا امام حسین یا امام باقر که داشتند کیسه جابهجا میکردند که صحاب گفتند بگذارید ما انجام دهیم گفتند من امام باید انجام دهم
حضرت امام خمینی (ره) در پیام قطعنامه میفرمایند: تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.[11]
الآن به واسطه سیاستهای غلط آموزش عالی، بچه مرفه راحت تر دانشگاه قبول میشوند و فضای عمومی دانشگاه از خانواده متوسط به بالا تشکیل شده است و این توجه به این مؤلفهها را سخت میکند.
در وصیت امیرالمؤمنین، ایشان قسم میخورد برای رسیدگی به ایتام و محرومان[12]
البته الآن گروههایی هستند که کارشان کمک به محرومان هست. این خوب است ولی بخشی از آنها کار انقلابی نمیکنند. ما میگوییم آنکه در روز شمشیر تیز میکشد بر کفار، در شب باید بیاید برای حمایت از محرومان؛ یعنی این مسئله برای عنصر انقلابی موضوعیت دارد مانند نماز شب است که باید در زندگی عنصر انقلابی حتماً باشد
برای اینکه مبارزه انقلابی به مبارزه لوکس روشنفکری احزاب سیاسی تبدیل نشود باید به محرومان توجه شود. اهمیت این مطلب را میتوان در اندیشههای مقام معظم رهبری هم جستجو کرد (فهرست موضوعی انفاق و محرومان)
انشا الله خداوند همه ما را عامل به آنچه که گفته شد قرار دهد و در این مسیر یاری نماید.
(تقدیر. این مطلب به همت بچه های سایت تریبون مستضعفین تدوین و آماده انتشار شده است)
دریافت فایل ارائه مربوط به این جلسه
عنوان: دانشجوی انقلابی
حجم: 435 کیلوبایت
دریافت فایل جزوه (PDF)
عنوان: دانشجوی انقلابی
حجم: 854 کیلوبایت
لینک این مطلب در سایت تریبون مستضعفین
* این مطلب پیاده شده سخنرانی در جمع فعالان واحد خواهران بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف در بیست و دوم شهریور سال نود و دو است.
[3] بنابراین این سؤال که ما چه بکنیم یا این سؤال که اگر نتیجهى تحقیقات ما با نظر رهبرى مخالف درآمد، چه کار کنیم؟ اینها به نظر من سؤالات خیلى اصولى و منطقى نیست. شما مأمور به پژوهشید، شما مأمورید به اینکه فکر و کار کنید، نتیجه به دست آورید و آن نتیجهى شما را رهبرى و غیررهبرى به عنوان دستاوردهاى علمى بگیرند و براساس آن، براى کشور برنامهریزى کنند. تحقیق علمى، شأن و خصوصیتش، آزادى است؛ منتها عقلایى؛ بىانضباط نباشد.
[5] در طول آن دو سال و اندى که آن جریانهاى مخالف در این کشور خیلى فعّال بودند، علیه چه کسانى توطئه کردند؛ علیه چه کسانى بدگویى کردند؛ با چه کسانى در عالم ذهنیّت و مباحثات و مجادلات بیشتر درافتادند؟ با کسانى بیشتر دشمنى مىکردند که مىدیدند در عالم روشنگرىِ افکار مردم، اینها توان بیشترى دارند. بعضیها را با تهمت از میدان خارج مىکردند؛ بعضیها را با تضعیف و اهانت از رو مىبردند؛ لیکن بعضى مثل شهید بهشتى را نمىشد با این چیزها از میدان خارج کرد؛آن وقت به این شیوه ترور متوسّل شدند و شهید بهشتى و دیگران را در آن حادثه به شهادت رساندند. بعد هم مرحوم شهید باهنر و شهید رجایى و امثال اینها را شهید کردند. اینها شهداى هویّت اصلىِ اسلامىِ نظامند؛ چون در مقابل دشمنان ایستادند. خون مطهّر آنها خیلى هم اثر کرد؛ انصافاً سالهاى متمادى مردم را بیدار و آگاه کرد؛ امروز هم الهام خودش را دارد.
[11] پیام حضرت امام خمینی (ره) به مناسبت قبول قطعنامه
[12] الله الله فی الایتام فلا تغبوا افواههم ولا یضیعوا بحضرتکم.والله الله فی جیرانکم فانهم وصیة نبیکم.ما زال یوصی بهم حتى ظننا انه سیورثهم.