لزوم توجه به ملاحظات برنامهریزی در تدوین سند راهبردی نخبگان
در انتهای سال 1389 مقام معظم رهبری در جلسه ای با مسئولان مرتبط با امور نخبگان نکاتی را متذکر و از جمله خواهان تدوین سندی در زمینه نخبگان شدند. پیرو این مطلب بنیاد ملی نخبگان در نوزدهم اسفندماه همان سال نشست هم اندیشی با این موضوع در دانشگاه شهید بهشتی برگزار کرد که با توجه به انجام پروژه سیاست های کلی نظام در موضوع نخبگان نکاتی در آن جلسه ذکر شد که به شرح زیر است.
بسمالله الرحمن الرحیم
مستقل از اینکه موضوع بحث، نخبگان و نخبه پروری است، یک موضوع دیگری هم در دستو کار است که موضوع نوشتن سند نخبگان است. لازم است مسئولان کار آسیبشناسی جدی از نظام برنامهریزی کشور و تجربیاتی که در این موضوع در کشور داشتهایم عرضه کنند. طی کردن مسیر و نوشتن سند لوازمی دارد. ما در تهیه نقشة جامع علمی کشور اشتباهات متعددی کردیم و احتمالاً این نقشه کارآمدی لازم را نخواهد داشت، هرچند برایش خیلی زحمت کشیده شده است. همانطور که میدانید در جاهای دیگری هم اسناد بالادستی وجود دارد، مصوبات هم وجود دارند و بعضی از اینها پشتوانههای محکمی هم دارند. ولی در عمل اتفاقی رخ نمیدهد. بنابراین باید کمی این موضوع موشکافی بشود. به هر حال برنامهریزی و اجرای آن در کشور آدابی دارد ملاحظات فراتر از این روششناسیهاست موسوم به برنامهنویسی که در کتابها مینویسند. مثلاً یکی از پیشنهادهای اولیه می تواند این باشد که ابتدا بر خود بنیاد تمرکز شود. ما میخواهیم مسئله نخبگان را در کشور پیگیری کنیم. آنجایی که امور دست بنیاد است و سیاستگذار و مجری بنیاد است، اولویت دارد. یا اینکه ابتدا به سطحهای پرورشی و شناسایی توجه کنیم.
نوشتن هفتاد درصد سند وقت کمتری را میگیرد. یعنی الان حرفهای خیلی بدیهی و شفافی در این زمینه وجود دارد،. مثلِ حرفهای شفافی که خود مسئول بنیاد دارند، تا مباحث خیلی شفافی که رهبری گفتهاند، همه اینها را اگر منظم کنیم، به نظر میآید بخش عمدهای از آن سند نوشته میشود. سی درصد بقیه را هم ممکن است وقتی نوشت که به طرح کارهای جدیتر مشغولیم.
این نکته بهعنوان مقدمهی بحث است. در محتوا سطوح مختلفی را باید بحث بکنیم، مانند اینکه اصلاً فلسفه پرداختن به نخبگان چیست و اینکه ما چه کسی را نخبه میدانیم، اینکه تجربیات کشورهای دیگر چگونه بوده است. برای هر کدام از اینها مباحثی مطرح است. ولی فکر میکنم چند تا اصل را بشمارم تا دربارة آنها توافق کنیم.
یکی از این اصول توجه به سطح نخبگی است. یعنی نخبگی از استعداد تا ظهور نخبه به معنای واقعی کلمه یک طیف است. برخی واقعاً نخبهاند، کسانی هم صرفاً استعداد نخبگی را دارند، یعنی چند تا سیگنال نشان میدهند که میتواند آدم توانمند و موفقی باشد، کسانی هم هستند که بینابیناند ما باید بتوانیم سطحبندی کنیم، یعنی در هر کدام از این سطوح سیاستگذاری متمایز باشد.
بحث دوم این است که ما چهار دسته سیاست لازم داریم سیاستهایی که معطوف به شناسایی است. منظور از سیاست همان تدابیر است. سیاستهایی که ناظر به پرورش است، سیاستهایی که ناظر به استفاده از نخبگان است و سیاستهایی که برای تکریم نخبگان در نظر گرفته میشود، به نظر میرسد این چهار دسته تفاوت دارند، در عمل این چهار دسته سیاست باید با مسئله سطحهای نخبگی همخوانی داشته باشند. فرد مستعد کسی است که جلوتر میآید و به نخبه نزدیکتر میشود. در شناسایی ما قاعدتاً دنبال این هستیم که بسترسازی کنیم و سازوکارهایی را ایجاد کنیم برای کشف استعدادها. در سیاستِ پرورش میخواهیم توانمندیها را افزایش بدهیم در سیاستِ استفاده میخواهیم افراد را به مسائل کشور متصل کنیم و در تکریم هم میخواهیم نخبگان را قدر بدانیم و در سطح اجتماعی آنها را به الگو تبدیل کنیم. این تفاوتها را ببینید، مثلاً پرورش با آموزش دو مقوله متفاوتاند. عمدتاً این جزء اشتباهات گذشته بود. وقتی اسم پرورش میآید، در عمل آموزش داده میشوید یا مثلاً تشویق با حمایت تفاوت دارد. در تشویق، ارزش معنوی به ارزش مادی غلبه دارد و در حمایت اینطور نیست. مسئله مادی مهم است. تمایزهای سنی در سیاستگذاری به نظر میآید لازم است. برای مثال شناسایی اگر قرار است در دانشگاه صورت گیرد با دبیرستان تفاوت میکند. پرورش و دیگر سیاستها هم همینطور است.
به جای توزیع امکانات باید توزیع فرصت صورت بگیرد. این اصل خیلی مهمی است، گرچه بخشی از فرصت ممکن است امکانات باشد، یعنی ما فرصت را با دادن امکانات ایجاد بکنیم. اما تفاوتش این است که امکانات خودش ممکن است موضوعیت داشته باشد. اما فرصت خودش موضوعیت ندارد. فرصت باید با تلاش جمع شود تا نتیجهای حاصل شود، وگرنه صرف فرصت، برای کسی برتری نمیآورد لذا این رویکرد باید در بنیاد ایجاد شود که ما در سیاستگذاریها فرصتها را توزیع کنیم یا ایجاد کنیم، به جای اینکه امکانات بدهیم.
مسئله آخر که به نظرم مسئله مهمتری است، رویکرد نهادی به مسئله نخبگان است یعنی به جای اینکه با افراد مواجه شویم، سعی کنیم با ساختارها یا گروه و نهادها مواجه شویم. من یک مثال میزنم و بعد چند تا ویژگی را طرح میکنم. ما در کشور مجموعههایی داریم به نام مجموعههای دانشجویی که در فضای سیاسی فعالیت میکنند. این مجموعهها ویژگیهایی دارند، این ویژگیها سهتاست. اولاً که حضور ذاتی در آنها هیچ برتریای ندارد. یعنی هر کس میتواند برود و در تشکلی عضو شود، به صرف عضویت مزیتی هم حاصل نمیشود. ثانیاً راه برای همه باز است و همه میتوانند وارد آن شوند. ثالثاً در آنجا فرصتهایی ایجاد میشود که اگر با تلاش جمع شود، نوعی برتری را ایجاد میکند، یعنی فرد میتواند رشد کند. این فرصتها هم تنهایی موضوعیتی ندارند، یعنی فرد اگر برود و در تشکل صرفاً عضو شود، تلاشی نکند فایدهای برایش ندارد. ماحصل این پدیده بالاخره این است که فرد در سطح با افرادی روبرو میشود که توانمندیهای اجتماعی و توانمندیهای سیاسی دارند. حضور در فضای سیاسی و مانندِ آن فرد را برای این کار پرورش میدهد. افراد پرورش پیدا میکنند، مثلاً بهعنوان فعال سیاسی. کانون پرورش فکری مثال دیگری است. عین همین اتفاق در آنجا هم میافتد. کانون پرورش فکری همه آن ویژگیهایی را که شمرده شد دارد، همه میتوانند عضو شوند و در آنجا فرصتهایی به دست آورند. فرصتها یه تنهایی، هیچ مزیتی ندارد، ولی همان فرصتها با تلاش که جمع شود فرد پرورش پیدا میکند. در این شرایط فرد میتواند هنرمند شود بالاخره بخشی از هنرمندهای کشور در کانون پرورش فکری، پرورش پیدا کردند. ما برای نخبگان باید اینطور جاهایی را ایجاد کنیم. برای پدیده علم، یعنی برای فضای علمی، همین ویژگیها لازم است. شاید به این ویژگیها بتوان چیزهای دیگری هم اضافه کرد که جریان مستمری را ایجاد کند. بعد دیگر نیاز نیست نخبهها را شناسایی کنیم نیاز به مهر زدن نیست. المپیاد و کنکور هم الان به صورت حداقل همین کارکرد را دارند، ولی البته خیلی تفاوت دارد.
برای چنین مجموعههایی بهتر است به جای گلخانه، باغچه را بکار ببریم. چون در گلخانه عموماً هم خاک را جدا میکنند هم هوا را، بعد یک مقداری گل را در هوایی ایزوله شده، در یک خاک ایزوله شده میکارند. ما باید باغچه ایجاد کنیم. به این معنا که در همین هوا و در همین خاک گلها را کنار هم بچینیم و دربارة آنها رسیدگی ویژهای به عمل آوریم تا این گلها پرورش پیدا کنند و به نقطة مطلوب برسند. این رویکرد نهادی، بیشتر برآمده از نگاهی باغچهای است.
اولین هم اندیشی تدوین سند راهبردی نخبگان/19/12/89 دانشگاه شهید بهشتی تهران