اصول پیشنهادی برای سیاست گذاری بنیاد ملی نخبگان در حمایت از استعدادهای برتر
1. مقدمه
بنا به سند چشم انداز بیست ساله، جمهوری اسلامی ایران کشوری توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی و علوم و فناوری در منطقه خواهد بود. با توجه به تحولات عرصه جهانی تحقق چنین هدفی بیش از هر چیز نیازمند محوریت علم و فناوری در توسعه اقتصادی است و پوشیده نیست که علم و فناوری پیشرفته نیازمند استفاده از داراییهای انسانی است. ایران از دو منظر کمی و کیفی از داراییهای انسانی بالایی برخوردار است. از منظر کمی، جوان بخش عمده و اصلی جمعیت کشور را تشکیل می دهد و از نظر کیفی استعداد جوانان ایرانی از متوسط استعداد جوانان سایر کشورها بیشتر است که موفقیتهای کشور در المپیادهای بینالمللی نشانه ای از این مطلب میباشد. لذا توجه و برنامه ریزی برای شناسایی و پرورش استعدادهای برتر در کشور از اولویت بالایی برخودار است. در این راستا از سالهای گذشته موضوع مذکور در دستور کار مسئولان کشور قرار داشته و بنیاد ملی نخبگان نیز بدین منظور تاسیس شده است. این مقاله با بررسی اهداف و ضرورتهای چنین برنامهریزی ضمن آسیبشناسی تصمیمات گذشته، اصولی را به منظور سیاستگذاری در این زمینه پیشنهاد مینماید.
2. تعریف مساله و ابعاد آن
برنامهریزی و سیاستگذاری برای استعدادهای برتر حداقل از دو منظر می تواند مورد توجه قرار گیرد. منظر اول وظایف و مسئولیت های حکومت در قبال استعدادهای آحاد جامعه است. بدین معنا که یکی از وظایف حکومت و بویژه حکومت اسلامی، زمینه سازی برای پرورش استعدادهای آحاد جامعه در همه ابعاد است. در این نگاه میان انواع استعدادها و سطح استعداد افراد تمایزی نیست و هیچ کس از حیث ضرورت زمینه سازی برای پرورش استعدادش بر کس دیگری ارجحیت ندارد. در صورت اتخاذ این نگاه ممکن است افرادی با سیاستگذاری خاص برای نخبگان مخالف باشند (مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی, 1382). عمده استدلال این افراد این است که همه آحاد جامعه از استعدادهایی برخوردارند و حکومت اسلامی باید برای همه آحاد فرصتهای برابر را فراهم آورد.
جدای از این نگاه به پرورش استعداد که نگاهی عام به همه استعدادها است، کشور نیازمند نگاه و طرح مسالهای است که بتواند میان افراد و استعدادها در میزان توجه اولویتبندی نماید. در این نگاه بر اساس اهداف و اولویت های کشور، توجهی خاص به برخی از استعدادها وجود خواهد داشت و سیاستگذاری برای آنها مهمتر و با اولویت بیشتری مد نظر قرار خواهد گرفت. به طور خاص در شرایط کنونی که علم و فناوری اولویت اصلی کشور است، برنامهریزی و سیاستگذاری برای استعدادهای برتر این حوزه از اولویت بیشتری برخوردار خواهد بود.
انتخاب یکی از این دو نگاه، در تعریف نخبه، شاخص های احراز و نحوه طراحی ساز و کارهای حمایتی و... تعیین کننده و تاثیرگذار است که در ادامه مواردی از این دست تشریح می شود.
3. روش تحقیق
این مقاله برآمده از دانش محققان در تحقیقی کیفی به منظور تدوین سیاستهای کلی نظام در موضوع نخبگان و مشارکت در سایر سیاستگذاریهای کلان این حوزه از جمله تدوین سند راهبردی کشور در امور نخبگان است. در این تحقیق پس از مسالهشناسی، طی مصاحبههای عمیق با بیش از بیست تن از صاحبنظران مرتبط با نخبگان و استعدادهای برتر، مهمترین آسیبهای موجود در سیاستگذاری برای استعدادهای برتر و نخبگان استخراج شد. به منظور تدقیق و مستندسازی آسیبهای مذکور آییننامههای بنیاد ملی نخبگان به روش اسنادی بررسی و تحلیل و سپس مبتنی بر دیدگاههای صاحبنظران مذکور مجموعهای از اصول پیشنهادی به منظور سیاستگذاری امور نخبگان و استعدادهای برتر پیشنهاد شده است. این اصول بعدها در هماندیشیهای متعدد به بحث گذاشته شده و مورد تایید بخش عمدهای از صاحبنظران قرار گرفته است. در این تحقیق علاوه بر اخذ نظرات اندیشمندان، مطالعات گذشته در زمینه نخبگان نیز بررسی شده و فراتحلیلی از آنها تهیه شد. لازم بهذکر است که بخش عمدهای از تحقیقات گذشته در این موضوع متمرکز بر علل خروج نخبگان از کشور است و درباره ساز وکارها و نحوه سیاستگذاری برای استعدادهای برتر و نخبگان در کشور، کارهای تحقیقاتی ناچیزی صورت گرفته که از نتایج برخی از آنها در این مقاله استفاده شده است.
4. پارادایم مهاجرت و نقش آن در تصمیم گیری های بنیاد ملی نخبگان در بدو تاسیس
بنیاد ملی نخبگان در سال 84 و پس تاکیدات مقام معظم رهبری تشکیل شده است (خامنه ای, 1382).در اساسنامه بنیاد ملی نخبگان برنامهریزی و سیاستگذاری برای شناسایی، هدایت، حمایت مادی و معنوی نخبگان، جذب، حفظ و بکارگیری و پشتیبانی از آنان در راستای ارتقاء تولید علم، فناوری و توسعه علمی و متوازن کشور و احراز جایگاه برتر علمی، فناوری و اقتصادی در منطقه براساس سند چشم انداز کشور در افق 1404 به عنوان هدف تشکیل بنیاد تعیین شده است (شورای عالی انقلاب فرهنگی, 1384).
پس از تصویب اساسنامه، آیین نامه احراز نخبگی نیز در سال 1385 مورد تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت و طبق آن نه گروه از افراد به عنوان نخبه و استعداد برتر تعریف شدهاند (بنیاد ملی نخبگان, شهریور 1390). بنیاد ملی نخبگان در سالهای پس از تاسیس در راستای اهداف مذکور اقداماتی انجام داده است که در سطوح مختلف قابل ارزیابی است (بنیاد ملی نخبگان, شهریور 1390).
پارادایم حاکم بر مساله، تعریف نخبه و استعداد برتر، مکانیسمها و روشهای طراحی شده برای حصول اهداف و حتی میزان کارآمدی این ساز و کارها در اجرا و میزان تحقق آنها میتواند از سطوح آسیبشناسی این عملکرد باشد.
در این مقاله اشکالات اصلی در تعریف مساله از زمان تاسیس بنیاد و تجلی آن در اساسنامه وآییننامه احراز نخبگی بنیاد مورد نقد قرار گرفته و مبتنی بر آن، اصول پیشنهادی منبعث از پارادایم متفاوت برای سیاستگذاری موضوع نخبگان و استعدادهای برتر پیشنهاد میگردد. اهمیت این سطح از بررسی ناشی از اهمیت تعریف و شناخت مساله در سیاست گذاری است. شناخت درست و دقیق و همه جانبه مساله، امکان تهیه راهحلهای دقیقتر و موفقتر را فراهم مینماید (تسلیمی, 1386). مبتنی بر نتایج این تحقیق پارادایم حاکم بر مساله و مهمترین مشکلات ناشی از آن به شرح زیر است:
- دغدغه خروج نخبگان اصلی ترین و تاثیرگذارترین مؤلفه در تاسیس و برنامهریزی بنیاد ملی نخبگان بوده است. در اینکه سیاست گذاری برای نخبگان و استعدادهای برتر باید به گونهای باشد که برای مساله خروج نخبگان هم چارهاندیشی کند تردیدی نیست، لیکن سیاستگذاری برای این اقشار نمیتواند متوقف و محدود به کسانی باشد که در معرض خروج هستند. بلکه برای بخش عمدهای از این اقشار خروج از کشور اساسا موضوعیت ندارد، در عین حال ماندن آنها در کشور و استفاده بهینه از ایشان نیازمند برنامهریزی و سیاستگذاری است. استدلال برای اثبات این فرضیه توجه به تعریف نخبه و استعداد برتر است. در آیین نامه احراز بنیاد ملی نخبگان کسانی به عنوان نخبه تعریف شدهاند که بیشتر از هر قشری در معرض خروج بودهاند. بویژه در مقام اجرا تمرکز بیشتری بر این قشر صورت گرفته است و بیشترین تعداد استعدادهای برتر شناسایی شده در زمره این اقشار هستند (بنیاد ملی نخبگان, شهریور 1390). علاوه بر این توجه به تحقیقات کشور در موضوع نخبگان نشان می دهد بیشترین حجم تحقیقات در موضوع خروج انجام شده است (ناظمی, 1390).
- اولین تبعات محدود شدن به دغدغه خروج نخبگان و استعدادهای برتر، تعریف نخبه و نحوه احراز نخبگی است. بدین معنا که نهادی متولی در نظام به صورت متمرکز و با اتکا به روشهای محدود و تک بعدی (المپیادها، جشنواره ها، کنکور سراسری و... ) با نگاه فرد محور، افرادی را به عنوان استعداد برتر شناسایی و حمایت نماید. این شکل از سیاستگذاری یکی از مهمترین اشکالات حاکمیت نگرش خروج نخبگان بر تصمیمسازیهای این عرصه است. در این نگرش افرادی که بیشتر در معرض خروج هستند به این طریق شناسایی و مورد حمایت واقع میشوند.
- از دیگر تجلی های حاکمیت این نگرش و اثرات چنین تعریفی، اصرار بر تعریف کلماتی همچون نخبه و استعداد برتر و گنجاندن مجموعه ای از افراد در ذیل چنین عناوین واحدی است. به عبارت دیگر در حال حاضر به مجموعهای از افراد با ویژگیهای مختلف (المپیاد، مخترع، نفرات برتر کنکور و..)، عنوان یکسان استعداد برتر و یا نخبه اعطا شده است. تبعه چنین کاری، تخصیص تسهیلات و امکانات یکسان به این افراد متنوع است. به عبارت دیگر از اشکالات فعلی وارد بر عملکرد بنیاد ملی نخبگان، اعطای تسهیلات یکسان به بخش عمدهای از افراد متنوع است (مهدوی , محب زادگان, & پرهیزگار, 1386).
- تجلی دیگر حاکمیت نگرش خروج در تدوین ساز و کارهای حمایت از نخبگان است. اگر فرض بر این باشد که خروج نخبگان از کشور در اثر جذابیت های حمایتی غرب و اعطای امکانات است، به طور طبیعی کشور ما هم در رقابت با آن کشورها تلاش می کند حمایتهایی مشابه آنها اعطا نماید. لذاست که اعطای امکانات و ساز و کارهای مادی در حمایتهای بنیاد ملی نخبگان غلبه داشته است که وام خرید مسکن (بنیاد ملی نخبگان, شهریور 1390, ص. 47)، مستمری نخبگان (بنیاد ملی نخبگان, شهریور 1390, ص. 31) و... از جمله آنها است. همچنین اعطای برخی از تسهیلات همچون پژوهانه گرچه می تواند ابزار موثر و کارآمدی باشد، اما عدم طراحی ساز و کارهای دقیق برای بهره دهی آنها نشان از استفاده شکلی از آن است. علاوه بر این از آنجا که منشا خروج بسیاری از افراد و استعداد برتر ادامه تحصیل بوده است، تلاش شده است تا در کشور ساز و کارهایی برای تسهیل ادامه تحصیل این افراد طراحی شود (شورای هدایت استعدادهای درخشان, 1390). به هر حال همه ساز و کارهای مذکور غلط نیست لیکن نشان دهنده این است که دغدغه جلوگیری از خروج نخبگان و استعدادهای برتر، نقش کلیدی ای در تصمیم گیری ها نهادهای مسئول داشته است.
- مؤلفه دیگر دخیل در پارادایم فکری حاکم بر سیاست گذاری های کشور، قائل بودن نقش زیاد اجرایی برای نهاد مسئول یعنی بنیاد ملی نخبگان است. در روش فعلی، بنیاد ملی نخبگان به شکل متمرکز مسئول شناسایی و تخصیص تسهیلات به استعدادهای برتر است. در حالی که در رویکردهای نوین، دولت باید از تصدیگراییهای اجرایی فاصله گرفته و امورات خود را از کانال سایر نهادهای اجتماعی، عمومی و خصوصی پیگیری نماید. این مهم در اسناد بالادستی کشور هم مد نظر قرار گرفته است (شورای عالی انقلاب فرهنگی, 1390, ص. 16).
5. پارادیم پیشنهادی و اصول حاکم بر آن
به نظر می رسد در حد فاصله پارادایم مخالفت با برنامهریزی برای نخبگان و تاکید بر اصلاح کلیه ساختارها برای همه افراد و پارادایم توجه و برنامهریزی برای عده قلیل در معرض خروج به شکل متمرکز، فرد گرا و... می توان از پارادایمی سخن گفت که به گشایش مسیرهای نخبگی معتقد باشد. به عبارت بهتر، خاستگاه مساله نخبگان، ناکارآمدی سیستم های موجود کشور (نظام کسب و کار، نظام ملی نوآوری، نظام آموزش عالی، نظام آموزش و پرورش و... ) برای شناسایی و پرورش استعدادهای برتر و نخبگان است.
در پارادایم جدید باید در درون این نظامها، جریانهای نخبه پروری طراحی شود و فرآیندهایی به منظور تسریع حرکت استعدادهای برتر و نخبگان در اختیار این قشر قرار میگیرد. فرآیندهای مذکور باید از ویژگیهایی که در ادامه ذکر می شود برخوردار باشند:
- اصل تنوع در تعاریف و مسیرها. برخلاف روند موجود که به دسته متنوعی از افراد عنوان استعداد برتر اطلاق می شود، در مسیر نخبگی اصل بر تنوع در تعاریف و مسیرها است. یعنی به ازای هر استعداد در هر شرایط زمانی باید سیستمی جداگانه طراحی و مسیری مجزا در اختیار فرد قرار گیرد تا به اقتضائات آن استعداد، مسیر پرورش و استفاده از آن استعداد فراهم شود.
- تخصیص فرصتها به جای توزیع مساوی امکانات و امتیازها . بدین معنا که لازمه استفاده از امکانی که در اختیار نخبه قرار می گیرد تلاش اوست و فرصت های تخصیصی اگر با تلاش فرد تلفیق نشود بلا استفاده خواهد بود. به عنوان مثال در اختیار قرار دادن امکان استفاده از آزمایشگاه به افراد توانمند علمی، امکانی است که در صورت تلاشِ فرد زمینه جهش او را فراهم خواهد کرد و در صورت عدم تلاش او، دستاوردهایی برای به همراه نخواهد داشت. علاوه بر این، آنچه که برای پرورش استعدادها تخصیص پیدا می کند، فرصتهایی برای رشد و تلاش هستند و تنها کسانی به سمت آنها میآیند که خود را برای تلاشی بیشتر آماده کرده باشند.
به عنوان مثالی از شرایط فعلی این امکان که افراد با معدل بالای هفده بتوانند تعداد واحد بیشتری را انتخاب نمایند فرصتی است که برای افراد مستعد تحصیل تخصیص می یابد. در صورت تخصیص فرصت ها با این قاعده دیگر نیازی به تعیین شرایط سخت گیرانه برای ورود افراد به چنین عرصه هایی نیست و با قواعد حداقل می توان افراد را از یکدیگر تمیز داد، لذا شائبه های تخصیص رانت، مناقشه بر سر برخورداری از آنها و... به حداقل می رسد. همچنین تخصیص فرصت ها بدین شکل نوعی جریان نخبگی را ایجاد می کند که اولا بقا و رشد افراد در آن مستلزم تلاش مستمر است و اینگونه نیست که یک نفر به صرف یک تلاش در یک زمان گذشته، همیشه از فرصت ها برخوردار باشد و ثانیا همیشه امکان ورود افراد و برخورداری از فرصت ها مقدور است. به نظر می رسد اگر چنین ویژگی هایی در تخصیص فرصت ها فراهم نباشد ممکن است از دو جهت با آسیب مواجه شویم. اولا افراد فرصت طلب برای فریب سیستم تلاش نمایند و از امکانات تخصیصی سوء استفاده نمایند و ثانیا افرادی با از دست دادن یک فرصت، دیگر عرصه ای برای ورود به جریانهای پرورش پیدا نکنند.
- محوریت نهادهای نخبگانی به عنوان بستر تخصیص و تولید فرصتها. برای تولید و تخصیص فرصتها نیازمند ایجاد نهادهایی توانمند هستیم. این نهادها یا از جنس ساختار و یا از جنس قوانین و رویه ها هستند. در هر صورت فرصت ها در قالب نهادها توزیع و تخصیص می یابند. وظیفه بنیاد ملی نخبگان در این صورت، تلاش برای ایجاد نهادهای جدید و حمایت و هدایت نهادهای موجود و ارزیابی و رتبه بندی آنها هست. به عنوان مثال امروزه تشکل های دانشجویی در دانشگاه ها نمونه خوبی از طراحی چنین فرصتهایی برای افراد مستعد به فعالیت سیاسی هستند، به گونه ای که با تخصیص فرصتهای رشد در دوره دانشجویی به بستری برای پرورش مدیران کشور فراهم شدهاند.
- طراحی توامان مراحل شناسایی و پرورش و استفاده. مناسب است که استعداد افراد در تلاششان برای پرورش آن و نتیجه حاصل شده شناسایی شود و یا از قِبَل زمینه سازی برای پرورش استعدادها دستاوردهای قابل استفادهای در کشور حاصل می شود. یعنی تلاشهایی که برای پرورش این استعدادها انجام میشود، دستاوردهای ملموس و مفیدی هم برای کشور داشته باشد. تشکلهای دانشجویی نمونه ای از طراحی توامان شناسایی و پرورش و کانون های تفکری همچون شبکه تحلیلگران فناوری ایران نمونهای از طراحی پرورش و استفاده است.
- توجه به گروه های نخبه همزمان با توجه به افراد نخبه. توجه به تیمهای نخبه در کنار توجه افراد نخبه باید مد نظر باشد بدین معنا که در مواردی ممکن است افرادی در کنار یکدیگر (در قالب یک تیم) فعالیت برجسته و مهمی را انجام دهند که در مسیر پیشرفت کشور، تاثیر مهمی داشته باشد و در صورتی که تکتک افراد آن تیم، ها با ملاکهای مرسوم فعلی افراد استعداد برتر و نخبه شناخته نشده باشند حال آنکه حاصل فعالیت جمعی آنها یک تیم نخبه را تشکیل دهد. با توجه به اقتضائات نوآوری در عصر حاضر اگر نگوییم توجه به تیمها بر توجه به افراد اولویت دارد، حداقل باید به اندازهای که برای افراد برنامهریزی میشود برای تیمهای نخبه هم برنامهریزی صورت پذیرد
- این رویکرد مخالف توجه به استعدادهای برتر با تعریف فعلی آن نیست. بلکه ابزارهای شناسایی فعلی را به عنوان نقطه ورود و نه نقطه پایان مد نظر قرار میدهد و علاوه بر آن به گسترش در تعریف و ابزارهای حمایتی معتقد است.
6. جمع بندی
به نظر می رسد حد فاصل رویکرد اصلاح سیستم های کشور با هدف استفاده بهینه از نخبگان و اقدام به شناسایی افراد محدود و تخصیص امکانات، باید نقشه نهادی کشور به منظور ایجاد مسیرهای نخبه پروری در عرصه های مختلف تکمیل گردد. در این نقشه با تکیه بر اصول تنوع در تعاریف و روشها، تخصیص فرصت به جای توزیع یکسان امکانات، محوریت نهادهای نخبگانی، توجه به گروههای نخبه و پرهیز از اعطای القاب واحد، برای هر عرصه نخبگی متناسب با نیازها و اهداف جمهوری اسلامی و در هر سن و برای هر کارکردِ نظام نخبگانی، نهاد و یا نهادهایی تعریف شود که وظیفه تخصیص فرصت به افراد را به منظور شناسایی، پرورش و استفاده از نخبگان در برگیرند. به طور طبیعی این نهادها در طول زندگی فرد میتوانند مکمل یکدیگر باشند. به عبارت دیگر افراد مستعد همیشه در معرض فرصتهایی برای بروز توانمندیها و استعدادهای خود واقع میشوند که در صورت استفاده بهینه از آن میتوانند استعدادهای خود را پرورش و اثرهای سازندهای برای کشور به جا بگذارند.
این مقاله با همکاری برادر عزیز جناب آقای دکتر صاحبکار تهیه و در هم اندیشی ملی نخبگان پذیرفته شده است.
7. منابع و مراجع
1) بنیاد ملی نخبگان. شهریور 1390. آشنایی با ضوابط و آیین نامه های بنیاد ملی نخبگان. تهران: بنیاد ملی نخبگان:
2) بنیاد ملی نخبگان. شهریور 1390. گزارش عملکرد تا شهریورماه 1390. تهران: بنیاد ملی نخبگان.
3) تسلیمی، محمد سعید.1386. تحلیل فرآیندی خط مشی گذاری و تصمیم گیری. تهران: انتشارات سمت.
4) خامنهای، سید علی. 1382. دیدار با نخبگان علمی. بازیابی از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3222 (دسترسی در 30/6/91)
5) ذاکر صالحی، غلامرضا. 1383. سند تمهید شرایط حفظ و استفاده بهینه از نخبگان. تهران: سازمان مدیریت و برنامه ریزی .
6) شورای عالی انقلاب فرهنگی. 1384. اساسنامه بنیاد ملی نخبگان. بازیابی از بنیاد ملی نخبگان: http://bmn.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=462&Itemid=195 (دسترسی در 30/6/91)
7) شورای عالی انقلاب فرهنگی. 1390. نقشه جامع علمی کشور. تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی.
8) شورای هدایت استعدادهای درخشان. 1390. ارائه تسهیلات به برگزیدگان علمی برای ورود به دوره های تحصیلی بالاتر. تهران: وزارت علوم تحقیقات و فناوری.
9) صاحبکار خراسانی، سید محمد. 1388. سند پشتیبان سیاست های کلی نظام در موضوع نخبگان. تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام.
10) مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی. 1382. مروری بر جایگاه استعداد درخشان در آموزش و پرورش و آموزش عالی. تهران: مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی.
11) مهدوی، محمد. یوسف محب زادگان و علی پرهیزگار. 1386. ضرورت بازنگری در آییننامهها و دستورالعملهای شورای هدایت استعدادهای درخشان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری. تهران: موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی.
12) ناظمی، امیر. 1390. گزارش وضع موجود، اسناد پشتیبان سند ملی نخبگان. اندیشگاه آتی نگار. تهران: بنیاد ملی نخبگان.