حرکت علمی و فناوری کشور، علاوه بر ارزش ذاتی، از باب تأثیر آن بر اقتصاد نیز یکی از اولویتهای مهم کشور است. امروزه محصولات دانشبنیان از ارزش بالای اقتصادی برخوردار است. نقش فناوری در رشد اقتصادی دنیا از ۵۵ درصد در سال ۱۹۸۰ به ۸۵ درصد در سال ۲۰۲۰ خواهد رسید و ۲۰ درصد از این نقش را فناوریهای برتر و شرکتهای دانشبنیان بازی خواهد کرد. حتی پیشبینی میشود این مقدار در سال ۲۰۳۰ به ۷۸ درصد افزایش یابد. علاوه بر این، صادرات محصولات دارای فناوری بالا در جهان طی سالهای گذشته به طور مستمر ۱۰ درصد رشد داشته و افزایش این مقدار نیز قابل پیشبینی است.
بنابراین فناوری رابطهی مستقیمی با اقتصاد خواهد داشت و از این حیث نیز برای کشور مهم خواهد بود. شناختن گامهای طیشده در سالهای گذشته و بهویژه نقش رهبری و هدایتگری ایشان در این زمینه، کمککنندهی تداوم حرکت علمی کشور خواهد بود. ما در این یادداشت به این مهم پرداختهایم.
یکى از آقایان راجع به مسئلهى تولید فکر مطلب بسیار مهمى گفتند؛ کاملاً درست است. پایهى علم هم بر فلسفه است؛ فلسفه نباشد، علم وجود ندارد. اگر استنتاج فلسفى نباشد، اصلاً علم میشود بىمعنا. تولید فکر خیلى مهم است. البته تولید فکر از تولید علم دشوارتر است. متفکرین و نخبگان فکرى در معرض آسیبهائى هستند که نخبگان علمى کمتر در معرض آن آسیبها قرار میگیرند. بنابراین کار، کار دشوارى است؛ اما بسیار مهم است. نکتهاى که مطرح کردند، نکتهى درستى بود؛ بنده بهره بردم و این را قبول دارم.
دیدار با اساتید دانشگاهها، 14/6/89
تفکر زاینده اندیشه است. اندیشیدن عمل فکری است و آزاد اندیشی نیازمند تفکر. در فرهنگ لغات نیز تفکر را به اندیشهکردن معنا کردهاند. تفکر از جنس یادگیری نیست. بلکه از جنس زاییدن و نوآوری است. در تفکر مبتنی بر یافتههای بیرونی یافتههای جدیدی تولید میشوند. سادهتر اینکه تفکر توام با خلاقیت و نوآوری است و در خلاقیت و نوآوری اعتماد به نفس و امید و در امید اندیشه ای نو شکل میگیرد و... این چرخه مثبت یک کشور و یک ملت را از عقبماندگی و دنبالهروی به پیشرفتگی و پیشتازی هدایت میکند.
امروز کشور ما با غفلت از مفهوم حقیقی اندیشیدن و به روایتی تفکر مواجه است. گزارههای متعدد نادرستی جای حقیقت اندیشیدن را گرفتهاند و شواهد متعددی هم وجود دارد که این ادعا را اثبات میکند:
یکی از مهمترین مسائل روز، آسیبشناسی علوم انسانی در کشور است. و هر کس از زاویه دید خود به مسئله مینگرد. این نوشته در تلاش است تا حرف تکراری «کاربردی نبودن علوم انسانی» در کشور را روایتی دیگر کند. البته نگارش نویسنده مبتنی بر شناختش از دو رشته مهم اقتصاد و مدیریت در کشور است.
یکی از آسیبهای مطرح برای این دو رشته قادر نبودن به حل مشکلات کشور است. در فضای دانشگاهی یا خیلی انتزاعی فکر میشود و یا اینکه به گونه ی غربزده ای تلاش میشود تا راهحلهای تجربه شده غربی را بدون چون و چرا به کشور وارد کند و مدعی است که اگر از تجربه دنیا استفاده کنیم ( و یا به زبان رساتر مسیر غرب را برویم) مسائل کشور حل میشود.